اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی
اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

ظرفهای خطرناکی که سم وارد بدن می‌کنند

مهرزاد مهربانی، متخصص طب سنتی با تشریح عملکرد ظروف مختلف غذا، ظروف مسی،تفلونی خراش دیده، سرب اندود،سفالی، پلاستیکی و آلومینیومی را در اکثر موارد خطرناک اعلام کرد و گفت: ظروف پیرکس و آرکوپال اغلب مناسب هستند. وی خاطرنشان کرد: اگر سطح داخلی ظرف مسی با فلز قلع پوشیده نشده باشد یا در اثر استفاده زیاد خش برداشته باشد، مس وارد غذا شده و با آن وارد فعل و انفعال می‌‎شود و بر اثر استفاده طولانی مدت، مس در ارگان‌های بدن به خصوص کبد انباشته شده و اثرات نامطلوبی به دنبال خواهد داشت.
این متخصص طب سنتی همچنین گفت: از طرفی امروزه بسیار مشاهده می‌‎شود که به دلیل قیمت ارزانتر سرب، برای اندود کردن ظروف مسی از سرب به جای قلع استفاده می ‎شود که این خود خطر مسمومیت با سرب را نیز به دنبال خواهد داشت.
مهربانی توصیه کرد: حتی از قاشق‌های مسی با رنگ قرمز برای برداشتن روغن و مواد ترش استفاده نکنید به عنوان مثال قرار دادن یک قاشق مسی در ظرف روغن به دلیل اکسیداسیون می‌‎تواند مدت ماندگاری روغن را 80 برابر کوتاه کند.
مهربانی بیان کرد: چنانچه سطح داخلی ظروف تفلون دچار خراش شده باشد ماده‌ای وارد غذا می‌‎کند که مضر است.
وی گفت: از طرف دیگر چنانچه حرارتی که به ظرف تفلون وارد می‌شود به بیش از 300 درجه سانتی گراد برسد تفلون تجزیه می‌‎شود و مواد سمی آزاد می‌‎کند.
وی ادامه داد: بنابراین سطح فلزی زیرین ظروف تفلونی هرچه ضخیم‌تر باشد مناسبتر است به ویژه در مورد تابه‌‎های تفلونی که در مقایسه با قابلمه ها در معرض حرارت بیشتری قرار می‌‎گیرند.
مهربانی گفت: از ظرف‌های ملامینی که لعابش صدمه ندیده و دچار خراش نشده باشد می‌‎توان استفاده کرد اما باید توجه داشت که در این ظرف‌ها غذای داغ ریخته نشود.
این متخصص طب سنتی همچنین ادامه داد: ظرف‌های سفالی دارای منافذ زیادی است که سبب می‌‎شود آب درون کوزه‌‎های سفالی خنک بماند.
وی گفت: یک تا دوبار استفاده از ظروف سفالی اشکالی ندارد اما بقایای غذا در منافذ این ظروف باقی می ‌ماند و پاک نمی‌‎شود به همین دلیل به مدت طولانی ‎تری قابل استفاده نیستند.
این متخصص طب سنتی ادامه داد: ظروف سفالی لعابدار این مشکل را ندارند به شرطی که لعاب کاملاً سالم و بدون نقاط خار مانند باشد چون برای تهیه لعاب از اکسید فلزهایی مثل سرب و مس استفاده می‌‎شود که در صورت ریختگی لعاب در غذاها حل شده و وارد بدن می ‎شود.
وی اضافه کرد: از بطری‌های پلاستیکی محتوی آب معدنی می‌‎توان تا شش ماه برای نگهداری آب استفاده کرد اما آبلیمو و سایر مواد ترش در این ظروف قابل نگهداری نیستند.
مهربانی بیان کرد: لیوان‌های پلاستیکی به ویژه نوع شفاف آنها برای نوشیدنی‌های داغ مناسب نیست.
وی اضافه کرد: ظرف‌های فوم نیز برای نگهداری مواد غذایی داغ مناسب نیستند و بهترین ظروف یکبار مصرف به این منظور ظروف سلولزی هستند.
این متخصص طب سنتی گفت: استفاده طولانی مدت از ظروف آلومینیومی مثل کتری های آلومینیومی می‌‎تواند به اختلال در جذب روی و سلنیوم منجر شده و خطر عوارضی مثل زخم معده، یبوست، کولیت، کم خونی و حتی آلزایمر را افزایش ‎دهد.
وی افزود: توصیه می‌‎شود اگر در ظروف آلومینیومی جرم ایجاد شده باشد، کنده نشود چون خود آن مانعی برای ورود آلومینیوم به غذاست.
مهربانی خاطر نشان کرد: به طور کلی بهترین ظروف برای پخت و نگهداری غذا ظرفهای شیشه‌ای (پیرکس) هستند چون با ترکیبات موجود در غذا وارد واکنش نمی‌‎شوند.
وی ادامه داد: ظروف استیل هم بسیار مناسب هستند اما بهتر است به مدت طولانی در آنها غذاهای ترش یا شور نگهداری نشود.
این متخصص طب سنتی گفت: ظروف چدنی هم به نسبت برای نگهداری و پخت و غذا مناسب است اما اشکالی که وجود دارد این است که گاهی در سطح داخلی آنها از تفلون استفاده می ‎شود که سبب می ‎شود معایب ظروف تفلونی را داشته باشند.
 مهربانی گفت: ظروف سرامیکی هم نوعی از ظروف سفالی لعابدار هستند و تا زمانی که لعاب آنها صدمه ندیده مشکلی ایجاد نمی‌‎کنند.
وی ادامه داد: ظروف اوپال (آرکوپال) هم مانند ظروف شیشه‌‎ای اثر سوئی بر مواد غذایی ندارند.
این متخصص طب سنتی بیان کرد: ظرف‌های چینی هم ظروف مناسبی هستند اما هم در مورد ظرف های چینی و هم اوپال، رنگ های تزیینی بکار رفته را باید مدنظر داشت.
وی در مورد استفاده از ظرف‌های سنگی گفت: ممکن است در دراز مدت ترکیبات موجود در سنگ بر غذا تاثیر بگذارد.

کم آبی در ایران

یک پزشک ایرانی مقیم آلمان می گوید: «در آلمان به قدری آب گران است که مردم در حمامشان از سیستمی استفاده می کنند که هر بار مقدار محدودی آب در اختیارشان قرار می دهد».
برای بسیاری از مردم کمبود آب به معنی جیره بندی و قطعی گاه و بیگاه آب است. در حالی که این قضیه ابعاد گسترده تری دارد.
مهندس احسان بی نیاز کارشناس آب که موضوع پایان نامه اش پدیده کم آبی در ایران بوده است، هشدار می دهد: «قطعاً ۲۰ سال پس از حالا مشکل اصلی کشور مشکل آب خواهد بود».

 وی می گوید: «خشکسالی پدیده ای خزنده است. این پدیده تلفات انسانی زیادی ندارد ولی تلفات اقتصادی اش زیاد است. در حالی که مردم فکر می کنند زلزله و سیل بلایای طبیعی است و به خشکسالی اهمیت نمی دهند. روزنامه ها و مجلات هم نسبت به دیگر بلایای طبیعی کمتر به این موضوع می پردازند. در حالی که کارشناسان سازمان ملل گفته اند که اگر خشکسالی در ایران رخ دهد به فاجعه انسانی تبدیل می شود.


کم آبی موجب می شود آبی که برای کشاورزی و دامپروری مورد استفاده قرار می گیرد از بین برود، قنات ها بی آب شود، زمین ها خشک و بایر شود و بیماری های مختلف به وجود آید. همچنین حیات وحش و گونه های زیستی از بین برود. چنان که در خشکسالی سال ،۷۸ در سیستان و بلوچستان تمساح پوزه کوتاه در معرض انقراض قرار گرفت. هنگامی که بر اثر کم آبی محصولات کشاورزی کم می شود، کشاورزان نیز نمی توانند وام هایشان را بازپرداخت کنند.
نمونه کشورهایی که بر اثر کم آبی دچار بحران شدند، اتیوپی و هندوستان است. علت مهم قحطی های هند، سیلاب و خشکسالی بوده است. خشکسالی در اتیوپی و هند باعث قحطی شده و جنگ هایی را به وجود آورده است.
ایران هم در معرض این گونه خطرات قرار دارد. چون که ایران جزو کشورهای خشک جهان است. علاوه بر این که کشور ما، کم آب است، بارش ها نیز در آن نامنظم است. میانگین بارش در ایران ۲۴۸ میلی متر در سال است در حالی که میزان بارش در آستارا ۲۰۰۰ میلی متر و در طبس ۵۰ میلی متر است».
بارش کم و مصرف رو به افزایش
میزان متوسط بارش در ایران ۲۴۸ میلی متر یا ۴۱۳ میلیارد متر مکعب است. این میزان یک سوم متوسط بارش در جهان (۸۳۱ میلی متر) است. به این ترتیب در حالی که یک درصد جمعیت جهان در ایران زندگی می کنند، سهم ایران از منابع آب تجدیدپذیر فقط ۳۶ صدم درصد است. از ۴۱۳ متر مکعب بارش سالانه ۲۶۹ متر مکعب هم به اشکال مختلف از دست می رود. بیش از ۹۳ درصد از آب باقیمانده صرف کشاورزی آن هم به شکل غیراصولی می شود.
یک استاد جغرافیای دانشگاه تهران به گزارشگر روزنامه گفت: «در سال ۱۳۳۷ جمعیت ایران ۱۶ میلیون بوده و حالا ۷۰میلیون است. در حالی که میزان آب ثابت مانده. کشور ما در منطقه خاورمیانه قرار دارد و از نظر میزان بارندگی فقیر است. حتی با این که بارندگی در شمال کشور زیاد است ولی این باران هم زمانی می بارد که زیاد به آن احتیاج نیست و ۳ ماه تابستان که موقع برنج کاری است این مناطق آب ندارد. در نتیجه حتی در پرباران ترین نقطه کشور هم ناچاریم از آب زیرزمینی استفاده کنیم.
استفاده زیاد از آب زیرزمینی هم باعث می شودکه سطح این آب ها در همه جا پائین بیاید. به خاطر پائین رفتن آب های زیرزمینی هم چاه های نیمه عمیق به چاه عمیق تبدیل شده اند و بعضی از قنات ها خشک شده اند. وقتی سطح آب پائین می آید پوشش گیاهی مراتع از بین می رود و گیاهانی که از آب زیرزمینی استفاده می کردند از بین می روند».
کارشناسان می گویند که از میانه بهار آب رودخانه ها و چشمه ها کاهش می یابد و در تابستان تنها منبع قابل استفاده آب های زیرزمینی است. درحالی که با میزان بهره برداری کنونی، آب های زیرزمینی هم در معرض خطر جدی قرار دارند. نتیجه تحقیقات سازمان ملل حاکی از این است که منابع قابل استفاده آب ایران از ۲۰۰ میلیارد متر مکعب در سال ۱۹۹۰ به ۷۲۶ تا ۸۶۰ میلیارد متر مکعب در سال ۲۰۲۵ کاهش خواهد یافت. این اتفاقات در حالی رخ می دهد که افزایش جمعیت و بهتر شدن برنامه غذایی، می تواند کشور را به شدت به واردات محصولات کشاورزی وابسته کند. در همین مدت همچنان جمعیت شهری رو به افزایش می رود و مصرف زیاد آب به بحران دامن می زند.
محمدمهدی عفیفی کارشناس کشاورزی می گوید: «محصولات استراتژیک گندم و جو و چغندرقند به آب زیادی نیاز دارند. بنابراین بحران کم آبی می تواند بر تولید این محصولات اثر بگذارد. البته واقعیت این است که مدیریت منابع آب هم در ایران خوب نیست و بویژه در مناطق غربی نتوانسته ایم از منابع آب رودخانه ها درست استفاده کنیم».
آمارها حاکی از آن است که در کشور ما ۵۹ درصد از اراضی نیاز به آبیاری دارند که در دنیا این رقم ۱۶ درصد است. همچنین در ایران تولیدات غذایی از اراضی آبی ۸۹ درصد و از اراضی دیم ۱۱ درصد است. این موضوع نشان می دهد که برای کنترل بحران، باید برای استفاده بهینه از منابع آب در بخش کشاورزی برنامه ریزی کنیم.
به شاخص های مختص ایران نیاز داریم
براساس آماری که خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران ارائه کرده «در کمتر از ۳ دهه از ۱۸۰ سد بزرگ با ظرفیت ۳۰ میلیارد متر مکعب و ۳۲۰ سد کوتاه با ظرفیت ۵۷۰ میلیون متر مکعب بهره برداری شده است. ۸۸ سد بزرگ نیز با ظرفیت ۱۰ میلیارد متر مکعب در کشور در حال ساخت است که تا پایان برنامه چهارم به پایان خواهد رسید و ۱۷۶ سد بزرگ دیگر در مرحله مطالعه قرار دارد».
از طرف دیگر مدتی است که ایران در دوره ترسالی قرار گرفته و بارش ها باعث خوشحالی مردم می شود. ولی هیچ کدام از اینها به معنی دور شدن از بحران نیست.
مهندس بی نیاز تأکید می کند که برای شناخت خشکسالی های کشورمان باید شاخص های خودمان را داشته باشیم تا بتوانیم برای مقابله با بحران های احتمالی برنامه ریزی کنیم.
وی می گوید: «لازم است مسئولان با دید علمی به کم آبی نگاه کنند. خشکسالی سال ،۷۸ فقط بر بخش کشاورزی ۱۰۰۰ میلیارد ریال زیان وارد کرد. تا سال ،۸۱ این زیان به ۲۱۰۰۰ میلیارد ریال بالغ شد. در حالی که اگر برنامه ریزی جامعی داشتیم، این مشکلات به وجود نمی آمد. در ایران ما شاخص جامعی برای خشکسالی نداریم که منحصراً برای ایران تعریف شود. در حالی که به عنوان مثال در آمریکا شاخص «پالمر» تنها برای کشاورزی تعریف شده است و سایر کشورها هم شاخص هایی برای سرزمین خودشان درآورده اند. وقتی ما چنین شاخص هایی که مختص کشور خودمان باشد نداریم، برنامه ریزان هم نمی توانند به صورت علمی درباره بحث خشکسالی برنامه ریزی کنند. ما هم اینک از شاخص های کشورهای دیگر استفاده می کنیم».
وی تصریح می کند که ما از سال ۷۷ تا ۸۱ دوره خشکسالی داشتیم. ولی مدتی است که در دوره ترسالی هستیم. به طوری که در سال آبی ۸۶-۸۵ نسبت به سال قبل ۲۳ درصد افزایش بارش وجود داشته است.
با این حال وی می گوید: «هرچند مدت یک دوره خشکسالی رخ می دهد که ما به خاطر نداشتن شاخص ها، زمان آغاز آن را نمی دانیم. به عنوان مثال از سال ۱۳۲۸ معمولاً هر ۱۰ سال یک دوره خشکسالی در زابل رخ داده است. بنابراین دوره ترسالی ای که در آن به سرمی بریم، دلیل آن نیست که از خطر خارج شدیم».
با این وصف میزان مصرف آب با شرایط کم آبی کشور همخوانی ندارد و سرانه مصرف در ایران بالاست. در بسیاری اوقات لوله های آب می ترکد و مدت زیادی آب هدر می رود. شیرها چکه می کند و بسیاری از شهروندان به آن اهمیتی نمی دهند. همچنین کارشناسان می گویند که شبکه های آبرسانی نشتی دارد و لوله ها پوسیده.
در کنار این فرهنگ بد مصرف، با وجود کارهای زیادی که انجام شده، آب رودهای زیادی هرز می رود چون که سدی بر روی آنها ساخته نشده. با این وصف تا سال ۲۰۲۵ کارهای زیادی برای انجام دادن داریم.
کمبود آب، افزایش جمعیت، بالا رفتن سطح زندگی و بهداشت و افزایش بیشتر مصرف آب و کمبود مواد غذایی در دهه های آینده بحرانی را پیش روی ایران قرار می دهد که چشم اندازش از همین حالا تیره است و البته مهار چنین بحرانی به کاری که ما در این سال ها انجام می دهیم بستگی دارد.

چوپان دروغگوی طبیعت هم پیدا شد، پرنده‌ای به نام بوجانگا

پرنده‌ای آفریقایی به نام بوجانگا با تقلید صداهای هشدار خطر دیگر حیوانات، آنها را از ترس شکارچی فرضی فراری می‎دهد و با خیال راحت، غذای بادآورده را نوش جان می‏‌کند.



بوجانگای دم‏‌راکتی (Fork-tailed drongo) پرنده‌ای است ریزجثه که می‎تواند صدای بسیاری از حیوانات دیگر را تقلید کند. اما دانشمندان به تازگی متوجه شده‎اند که این پرنده می‎تواند حداقل 51 نوع صدای هشدار خطر از خود درآورد که ففط 6 مورد آن مختص خانواده بوجانگاهاست و بقیه مربوط به جانوران دیگر مانند دم‎عصایی‏‌ها (میرکت) و لیکوهاست. 

به گزارش نشنال‏‌جئوگرافیک، دانشمندان پس از 850 ساعت مشاهده رفتار بوجانگاها متوجه شدند که این پرنده حدود یک‏‌چهارم از غذای روزانه خود را از طریق فریب دادن دیگر حیوانات بدست می‎آورد؛ بدین ترتیب که وقتی غذایی را پیدا می‏‎‏کند و رقیبانی را در اطراف خود می‏‌بیند، صدای هشدار خطر آن موجودات را تقلید می‎کند؛ بدین ترتیب حیوانات رقیب از ترس شکارچی فرضی فرار را بر قرار ترجیح می‎دهند و بوجانگا با خیال راحت به سراغ غذا می‏‎رود.

جالب اینجاست که بوجانگا همیشه یک صدا را تقلید نمی‌کند و به همین دلیل بر خلاف سرنوشت داستان مشهور چوپان دروغگو، روشَش لو نمی‌رود. دانشمندان در مشاهدات خود متوجه شدند که بوجانگا بعضی وقت‌ها دوباره به سراغ حیوانی که قبل‌تر غذایش را دزدیده بود، می‏‏‌رود و در 75 درصد این تلاش‌های مجدد، از صدایی دیگر استفاده می‎کند. بدین ترتیب، بوجانگا از شک بردن حیوانات رقیب جلوگیری می‏‌کند و می‎تواند بازهم آنها را فریب داده و از غذای بادآورده لذت ببرد.

تفنگت را زمین بگذار


نامه یک قوچ به شکارچی ها/ بارها تصمیم گرفتم ازاین جا بروم ؛ اما بعد پشیمان شدم . شکارچی همه جا هست . تازه اگربروم با خطرجاده ها چکارکنم؟

سلام!
من یک قوچ نرهستم . دریکی ازمناطق حفاظت شده میان کوه وصخره های بلند زندگی می کنم. دوستانم گفته اند برای توچیزی ننویسم .  گفته اند بی فایده است . اما من نظردیگری دارم . می دانم بعضی ازشما آن قدرسنگ دل وبی رحم هستید که صدای ضجه های شکارهم بیدارتان نمی کند، اما اگربتوانم با این نامه فقط تو را بیدارکنم تا تفنگت را زمین بگذاری ودیگرحیوانی را شکارنکنی به هدفم رسیده ام .
این روزها آن قدرشکارچی ها زیاد شده اند که هرصبح وقتی ازخواب بیدارمی شویم وازلابه لای صخره ها بیرون می آییم ، نمی دانیم آیا تا شب زنده می مانیم یا نه .
هرلحظه منتظریم تا لوله ی تفنگی ازپشت صخره ای بیرون بیاید وصدای گلوله ای را بشنویم . آن وقت یکی ازما غرق درخون روی سنگ ها می افتد. بعد تورا می بینیم که شاد وخندان نزدیک می شوی ولاشه را بردوش می گیری تا خانواده ات با گوشت آن غذایی درست کنند وساعتی را خوش بگذرانند .
دراین لحظات ، بعد ازخدا ، تنها کسانی که با چشم های نگران مراقب ما هستند محیط بانانند . هرچند تعدادشان کم است ؛ اما همین مقدارهم غنیمت است . هروقت محیط بانی را دوروبرخود می بینیم ، آسوده خاطریم . تنها آن لحظه است که آسوده می چریم وبره های مان بازی می کنند وازصخره ها بالا وپایین می پرند .
 
محیط بانان خستگی نمی شناسند . درزمستان وقتی چند متربرف می بارد و هرلحظه ازگرسنگی درانتظارمرگ هستیم ، آن ها هستند که علوفه بردوش می گیرند وپای پیاده کیلومترها می آیند تا غذایی به ما برسانند . گاهی حتی جان خود را به خطرمی اندازند . همین چند روزپیش بود که یکی ازمحیط بانان منطقه ی من با شکارچیان درگیرشد . آن ها با تفنگ وتبروچاقو افتادند به جان محیط بان . من ازپشت صخره نگاه می کردم . کاری ازدستم برنمی آمد . آرزو کردم ای کاش پلنگ بودم .آن وقت می پریدم وگلوی شان را به دندان می گرفتم وخفه شان می کردم . نمی دانم آن محیط بان زنده است یا نه؟
بارها تصمیم گرفتم ازاین جا بروم ؛ اما بعد پشیمان شدم . شکارچی همه جا هست . تازه اگربروم با خطرجاده ها چکارکنم ؟ کمی پایین ترجاده ای هست که به راحتی نمی شود ازآن عبورکرد . ازیکی شنیدم هفته ی قبل یک پلنگ ویک شغال درهمین جاده با خودروهای عبوری تصادف کرده اند وکشته شده اند . همین جا بمانم بهتراست .
این سال ها ما با خطرزاده می شویم . با خطرزندگی می کنیم وبا خطرمی میریم . ما حتی ازرفتن به آبگیری که همین نزدیکی هاست می ترسیم .حاضریم تشنگی را تحمل کنیم ؛ اما آن جا نرویم .آخرتو گاهی کنارآبگیرها تله های آهنی می گذاری . کافیست پای مان به آن جا برسد ، حتماً گرفتارمی شویم .
من مدت هاست دنبال یک جفت می گردم . گاهی با نرهای دیگرمبارزه می کنم وپیروزهم می شوم . اما الان طوری شده که ماده ها کمترمیل به باردارشدن دارند .
فصل زاد و ولد که می شود ، تو با دوستانت کمین می کنی وبره های تازه متولد شده را جلوی چشم مادران شان می گیری وبا خود می بری . البته این کارهولناک بیشتربا کشتن مادران همراه است . بره ها چند ماهی هم بازی بچه هایت می شوند وبعد هم گوشت شان خوراک چند شب خانواده ات خواهد شد .
من به ماده ها حق می دهم که ازباردارشدن بترسند . چون بارها اشک آن ها را دیده ام . بارها درفراق بره ها ، صدای ناله شان را تا خود صبح شنیده ام . تو ندیده ای ؟ نشنیده ای ؟ یاد مادرم افتادم که دوسال پیش شکارش کرده ای . می گفت شکارچی شکارچی های قدیم . لااقل آن قدرمعرفت داشتند که به قوچ های باردارشلیک نمی کردند . اما من این سال ها چندین باربه چشم خود شلیک شکارچی ها را به سمت قوچ های بارداردیده ام .
خسته ات کردم . عین این نامه را چند تا نوشته ام وجایی در شاخ خودم وشاخ قوچ های دیگرپنهان کرده ام ، طوری که به راحتی آن را ببینی . شاید فردا هم بیایی ویکی ازقوچ ها را شکارکنی . اگرنامه به دستت رسید ، اول خوب آن را بخوان ، بعد تفنگت را زمین بگذارو بیدارشو .   

منبع/ مازندنومه

استخوانهای غار شاهپور همچنان درهاله‌ای از ابهام

خبرگزاری مهر: پیشینه تاریخی استخوانهایی که چندی پیش در غار تاریخی شاهپور در کازرون فارس کشف شد، هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد و کار‌شناسان امر اعتقاد دارند با مطالعه علمی بر روی این استخوان‌ها می‌توان بخشی از ابهامات تاریخی در مورد این غار تاریخی را برطرف کرد.

به گزارش شیراز ۱۴۰۰ و به نقل از خبرنگار مهر، غار شاهپور در فاصله ۲۰کیلومتری شرق کازرون و در استان فارس واقع شده است. این غار در فاصله‌ای نزدیک از شهر تاریخی بیشاپور و نقوش برجسته تنگ چوگان قرار گرفته است.

در دهانهٔ این غار مجسمهٔ شاپور قرار گرفته‌ و به همین دلیل این غار به نام شاپور معروف شده‌است. مجسمه شاهپور با وجود گذشت ۱۷۰۰ سال کماکان پابرجا می‌باشد و تنها مجسمهٔ باقیمانده از دوران باستان است که حدود ۷ متر ارتفاع دارد و حاصل تراشیده شدن ستون سنگی موجود در غار است.

سال گذشته در داخل این غار بقایای اسکلت انسانی نیز کشف شد که با تحقیق در مورد آن شاید لایه‌های مختلفی ار دورانهای تاریخی این غار مشخص شود اما کار‌شناسان امر اعتقاد دارند که باید تحقیقات علمی در این خصوص انجام و نتایج آن منتشر شود.

عضو شورای هم اندیشان جوان شهرستان کازرون در این رابطه به خبرنگار مهر گفت: بیش از یک سال از زمان کشف چند قطعه استخوان در غار شاهپور می‌گذرد، اما همچنان نتایج مطالعات احتمالی در خصوص پیشینه تاریخی این استخوان‌ها در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

محسن عباس‌پور افزود: کشفی که می‌توانست به روشن شدن بخشی از تاریخچه این غار باستانی بیانجامد، اکنون و در سکوت، تبدیل به دست آویزی برای ترویج شایعات واهی در خصوص غار شاهپور شده است.

غار شاهپور

وی گفت: کشف این استخوان‌ها تا بدان اندازه مهم است که در صورت مطالعه اصولی آن‌ها و همچنین توسعه کاوش‌ها در محوطه غار شاهپور، می‌توان بسیاری از ناگفته‌ها و ابهامات تاریخی در مورد این غار و به ویژه ارتباط آن با بزرگ‌ترین مجسمه تاریخ ایران را برطرف کند و فصلی جدید در مطالعات تاریخی در این حوزه را بگشاید.

عباسپور اظهار داشت: اما متأسفانه علیرغم این سطح از اهمیت و با وجود آنکه بیش از یک سال از کشف این آثار می‌گذرد، هیچگونه اطلاعاتی در خصوص آن‌ها منتشر نشده و هنوز به درستی مشخص نیست آیا واقعاً سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی مطالعه‌ای را بر روی این استخوان‌ها انجام داده است یا آنکه آن‌ها را نیز مانند بسیاری دیگر از آثار کشف شده در محوطه‌های تاریخی به گوشه‌ای گذاشته است.

عضو شورای هم اندیشان جوان شهرستان کازرون ادامه داد: تمام این بی‌توجهی‌ها و کم توجهی‌ها در شرایطی صورت می‌گیرد که نزدیک به ۱۵سال است که داعیه ثبت بیشاپور در فهرست آثار جهانی را دارند و بدون شک مطالعه بر روی آثاری که از این شهر و محوطه‌های پیرامونش، همچون غار شاهپور به دست می‌آید، شانس این شهر تاریخی را برای ثبت در آثار جهانی افزایش می‌دهد.

غار شاهپور

غار شاهپور

وی با انتقاد از کم کاری‌های بارز و مشهودی در این زمینه بیان کرد: مطمئناً در صورت تداوم سکوت از سوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی در خصوص تاریخچه این استخوان‌ها، شاهد بروز و ترویج شایعاتی پیرامون آن‌ها خواهیم بود.
ش
وی تاکید کرد: بنابراین سازمان میراث فرهنگی اکنون بیش از هر زمان دیگری موظف است تا هرچه سریع‌تر نتایج مطالعات صورت گرفته پیرامون این استخوان‌ها را منتشر کند، یا آنکه اگر تاکنون اقدامی انجام نداده، هرچه سریع‌تر و با دقت بالای علمی کار مطالعه بر روی این استخوان‌ها را آغاز کند تا هم پژوهشگران بتوانند استفاده مناسبی از نتایج آن ببرند و هم جلوی گسترش شایعات واهی در این زمینه گرفته شود.

عضو شورای مرکزی انجمن هم اندیشان جوان تصریح کرد: در این خصوص می‌توان به تشابه این غار با محل دفن پادشاهان هخامنشی در نقش رستم نیز اشاره کرد.

غار شاهپور

عباسپور تصریح کرد: با توجه به محل کشف اسکلت، باید اذعان کرد که بسیار بعید به نظر می‌رسد اسکلت‌های کشف شده متعلق به شاهپور ساسانی باشد.

به گزارش خبرنگار مهر، استخوان‌های متعلق به این اسکلت در یکی از دالان‌های غار شاهپور و در بخشی از دیواره آن سال گذشته کشف شد و فقط بخش کمی از استخوان‌های این اسکلت نمایان شده و بخش زیادی از آن در زیر رسوباتی مدفون شده که بر اثر گذشت سالیان طولانی بر روی اسکلت انباشته شده‌اند.

به مناسبت روز جهانی زمین پاک


حال زمین خوب نیست؛ کیمیای یک روز پاک، فراوانی روزهای آلوده!
خبرگزاری ایمنا: زمین نفس نفس می‌زند از این همه آلودگی. حالش چندان خوب نیست؛ آنقدر که درمان‌ها هم اثر نکرده و روز به روز بدتر از قبل هم می‌شود. اگر زبان داشت، فریاد می‌زد: هوای من را داشته باشید، نه فقط در روز زمین پاک و به صورت نمادین! که همه روز و همه جا...
چند ده سال پیش در سال ۱۹۷۰ چندین و چند حادثه رخ داد تا جهان و جهانیان تکانی بخورند و به یاد این زمین از یاد رفته بیفتند. در آن سال ۲۲ آوریل (۳ اردیبهشت) نخستین باری بود که برای پاک بودن زمین، جشن گرفتند وایده آن را "جان مک مونل" فرزند یک مبلغ دینی مستقل و علاقمند به عرصه دین، علم و صلح در سال ۱۹۶۹، در همایش یونسکو درباره محیط زیست مطرح کرد و در همان سال پرچم زمین پاک را طراحی نمود. "یوتانت" دبیر کل آن زمان سازمان ملل (۱۹۶۲- ۱۹۷۱) از ایده مک کونل استقبال کرد و این روز به یک روز جهانی در تقویم‌های سراسر دنیا تبدیل شد اما اصل ماجرا به سال‌ها قبل‌تر از آن باز می‌گشت.
پس از جنگ جهانی، صنایع در امریکا چنان رشد سریعی یافت که اثراتی منفی همچون آلودگی آب و هوا را به همراه آورد. کارسون در سال ۱۹۶۲ کتابی به نام "بهار خاموش" منتشر کرد و در آن صراحتا از پخش آفت‌کش‌های شیمایی نظیر د.د.ت در طبیعت انتقاد کرد. در دهه ۱۹۶۰ آلودگی هوا در شهرهایی همچون لس‌آنجلس و نیویورک به سطحی شدیدا بحرانی رسید و در نهایت در سال ۱۹۶۹ به‌ دلیل تخلیه زباله‌های شیمیایی و خطرناک در رودخانه کویاهوگا در اوهایو آتش‌سوزی ایجاد شد و فاجعه‌ای بزرگ آفرید و همین امر سبب شد تا اعلام روز زمین پاک در ۲۲ آوریل سال ۱۹۷۰ با استقبال بیشتر از ۲۰ میلیون نفر از حامیان محیط ‌زیست همراه شود. نزدیک به ۲۰ سال بعد، در سال۱۹۹۰ جامعه جهانی رسما این روز را به ‌نام روز زمین پاک نامگذاری کرد.
در سراسر جهان در این چنین روزی به همه زمینیان یادآور می‌شوند زمینی هم هست و کمی هوای آن را داشته باشید و در هر کشوری با هدف افزایش آگاهی و تجلیل از محیط زیست کره زمین، مراسمی خاص برگزار می‌شود.
در هر حال طرفداران محیط زیست، بارها و بارها گفته‌اند تنها به یک روز بسنده نکنید و هر روز و همه جا به یاد زمین باشید و در حفظ پاکیزگی آن شده حتی قدمی کوچک بردارید. هر فرد و گروهی می‌تواند با برگزار کردن یک مراسم کوچک یا بزرگ، با پراکندن واژه‌های محیط زیست و بازیافت و صرفه جویی و مانند این‌ها در جامعه، با ترویج شیوه‌های زیست ساده‌تر، با جلوگیری از ریخت و پاش غیرضروری، با عضویت در گروه‌های زیست محیطی، با مراقبت از درختان و ... به طور کلی با کسب آگاهی از وضع زمین و احساس مسوولیت نسبت به آن، هر روز را برای خود روز زمین پاک کند و آن را جشن بگیرد.