اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی
اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

اکوتور شیراز جوان مجری تورهای : کوهنوردی ،طبیعت گردی ،کمپینگ ، دوچرخه سواری و تورهای اختصاصی

شانزده نکته که ای کاش تو مدرسه بهمون یاد داده بودن!

هر چقدر که از دوران مدرسه دور شده باشیم، چیزهایی هست که هر از گاهی باعث میشن که فکر کنیم: "آه...کاش اینو تو مدرسه بهم یاد داده بودن.." کاش به جای یکی از ساعت های زبان خارجه و ریاضی و فارسی، یک بار هم یه کلاس درباره  زندگی کردن برگزار می شد. شاید هم هر از گاهی معلمی پیدا شده که سعی کنه حرف های خارج از درس بزنه...اما احتمالا ما حرف هاشون رو جدی نگرفتیم و ترجیح دادیم به جای فکر کردن به حرف هاش، به شیوه زندگی خودمون ادامه بدیم.خیلی موارد هست که شاید دیر، ولی بالاخره روزی توی زندگی بهشون می رسیم. فکر کنید چقدر عالی می شد اگه توی سن کمتر این ها رو یاد می گرفتیم.این نکات کاربردی رو بخونید و سعی کنید ازین جا به بعد توی زندگی جدی ترشون بگیرید:

1)قانون ۸۰/۲۰:
این یکی از بهترین روش ها برای اینه که بهترین استفاده رو از وقتتون بکنید. چیزی که قانون ۸۰/۲۰ میگه، اینه که ۸۰ درصد ارزشی که به دست می آورید، نتیجه  ۲۰ درصد از تلاشیه که انجام داده اید.
این یعنی این که اکثر کارها و مشغولیت های ما مفید نیستند. پس می تونیم خیلی از کارها رو از لیست انجام کارمون خط بزنیم. در عوض وقت و انرژی بیشتری روی کارهای دیگه، که به نظر می رسه بازده بیشتری - چه از لحاظ موفقیت و چه از لحاظ حس رضایت درونی - دارن بذاریم.


2)قانون پارکینسون:
می تونی کارها رو خیلی سریع تر از اونچه که فکر می کنی، انجام بدی! این قانون میگه کاری که قراره انجام بدی، متناسب با وقتی که براش در نظر می گیری، خودش رو کش میده و درجه  سختی اش رو تعیین می کنه! یعنی اگه به خودت بگی ظرف یه هفته یه راهکار برای فلان مشکل پیدا می کنم، اون مشکل خودش رو سخت تر و سخت تر جلوه میده و ممکنه نتونی حتی توی یک هفته هم براش راه حلی پیدا کنی.
پس وقتت رو روی پیدا کردن راه حل متمرکز کن. به جای یک روز یک ساعت، و به جای یک هفته یک روز به خودت فرصت بده. این کار باعث میشه که مغزت فقط روی راه حل و کار کردن متمرکز بشه، نه سختی کار!


3)تراکتوری کار کردن!:
کارهای خسته کننده و تکراری می تونن باعث پایین اومدن سطح هیجان و به تعویق افتادن کار بشن. یکی از راه هایی که بشه اون ها رو سریع انجام داد اینه که اون ها رو تراکتوری انجام بدیم. یعنی چی؟ یعنی همه رو پشت سر هم انجام بدیم. این جوری اون زمانی که برای کندن از وضعیت فعلی و راضی کردن خودتون صرف می کنید، فقط برای کار اول لازم میشه و کارهای بعدی سریع تر انجام می شن.
مثلا یه نمونه از تراکتوری کار کردن این جوریه:
میزتون رو تمیز کنید/ قبض آب و برق پرداخت بشه/ سه تا تماس تلفنی که باید انجام می دادی رو انجام بده/ یه لیست خرید تره بار بنویس.



4)اول چیزی بده تا چیزی بگیری:
شاید این قضیه با حستون جور در نیاد. چون معمولا همه این ذهنیت رو داریم که تا کسی برامون کاری انجام نداده نباید براش کاری انجام بدیم. مشکل اینجاست که خیلی ها این جوری فکر می کنند، و خب طبیعتا نتیجه این میشه که در آخر هیچ کدوم کاری انجام نمی دن.
اگر می خواید ارزشی که به دست می آورید، بیشتر بشه (اون ارزش می تونه پول، عشق، محبت ، فرصت و خیلی چیزهای دیگه باشه...)، بهتره ارزشی که خودتون میدید رو افزایش بدید. چون در گذشت زمان شما بالاخره اونچه که از دستی دادین رو از دست دیگه ای می گیرین. پس فکر کنید چقدر خوب میشه که هیچ کاری انجام ندین و چیزی بگیرین. اما این اتفاق خیلی کم پیش میاد...


5) فعالیت کن، واکنش نشون نده!:
این هم به نکته ی قبل مربوط میشه. اگه همه رفتارشون واکنشی بود، شاید خیلی از اتفاقات هیچ وقت نمی افتاد و همه منتظر می نشستند تا کسی فعالیتی بکنه... این اتفاق ممکنه بالاخره بیفته، ولی خیــــلی طول خواهد کشید!
پس یه فکر به صرفه تر اینه که خودتون فعالیت کنید. به سادگی می تونید اولین نفری باشید که حرکتی می زنه و یه سری آدم واکنشی به دنبالش راه میفتن. این کار نه تنها شما رو از حس وحشتناک انتظـــار دور می کنه، بلکه باعث میشه احساس کنید اون کسی که زندگیتون رو تو دست داره و در حال کنترل کردنشه خودتون هستید، نه نیروهای جور واجور بیرونی!


6)اشتباهات و شکست ها بد نیستند:
وقتی سنمون کمتر و به اصطلاح " دهنمون بوی شیر میده "  و "کله مون هنوز بوی قرمه سبزی میده"، انقدر کارهای مختلف رو امتحان می کنیم و شکست می خوریم تا یاد بگیریم. اما هر چی بزرگ تر میشیم، محتاط تر عمل می کنیم و کمتر از قبل روحیه  "فعال بودن" رو داریم. چون از شکست خوردن می ترسیم، ترجیح میدیم که بشینیم تا یک نفر دیگه کاری رو شروع کنه.
حالا اگه واقعا شکست بخوریم، چه اتفاقی میفته؟ همه بهمون می خندن؟
آره خب، شاید بخندن. اما وقتی همچین تجربه ای داشته باشی، خیلی زود بعدش می فهمی که بابا آخر دنیا که نرسیده! و حقیقت اینه که مردم خیلی زود شکست های ما رو فراموش می کنند. اون ها انقدر درگیر زندگی و مشکلات خودشون هستن که این جور موارد براشون اهمیتی ندشته باشه!
و فراموش نکنید که موفقیت توی زندگی از تسلیم نشدنه!
یادتون بیاد وقتی که ۵ ساله بودین و می خواستین دوچرخه سواری یاد بگیرین. زانو ها درب و داغون می شد و شاید هم یه کم گریه می کردید. ولی بلند می شدید، لباس ها رو می تکوندید و دوباره روی صندلی اش می نشستید. پس سعی کنید اون روحیه  بچه  ۵ ساله رو درون خودتون زنده کنید و با یکی دو بار شکست خوردن توی کاری تسلیم نشید!


7)به خودت سخت نگیر:
چرا آدم ها بعد از یکی دوبار اشتباه کردن و شکست خوردن از کاری دست می کشند؟ خب، یه دلیل خیلی بزرگ اینه که دارن از درون خودشون رو میزنن! این عادت به درد نخوریه! چون فقط به ناراحتی و درد درونی ات اضافه می کنه و وقت با ارزشت رو ازت می گیره. پس این عادت رو از خودتون بگیرید و انقدر خودتون رو ملامت نکنید.


8) یک دفعه صمیمی بشو!
آشنا شدن با آدم های جدید خیلی کیف داره، ولی می تونه باعث به وجود اومدن استرس بشه. همه  ما دوست داریم تو برخورد اول آدم های خیلی جالب و جذابی به نظر بیایم و از صحبت های عجیب و غریب و سکوت های طولانی فرار می کنیم.
بهترین راه برای انجام این کار اینه که تو برخورد اولتون با کسی، تصور کنید که اون صمیمی ترین دوستتونه. این جوری اضطراب رو از ذهنتون دور می کنید و راحت تر با طرفتون ارتباط برقرار می کنید.


9) روی چیزی که می خوای تمرکز کن، نه چیزی که نمی خوای!
شما در مغزتون سیستمی به نام سیستم فعالیت مشبک دارید که بهتون اجازه میده چیزهایی که ذهنتون روشون تمرکز کرده رو ببینید. این یعنی شما هرچقدر تمرکزتون رو روی اهدافتون بیشتر کنید، بیشتر با اون ها مواجه می شید.
یکی از کارهایی که برای تمرکز روی چیزهایی که می خواین می تونید انجام بدید اینه که اهداف تعیین کنید و به این فکر کنید که چه چیزی در این شرایط مهم تره. می تونید از یادآوری های بیرونی استفاده کنید. مثلا روی کاغذی که به دیوار چسبوندید بنویسید : "فعالیت کن، واکنش نشون نده!" تا هر روز به چشمت بخوره و یادت بندازه.


10)رفتار تو واقعیت رو عوض می کنه:
همه  ما شنیدیم که باید رفتار مثبت داشته باشیم و ممکنه خیلی ها بهمون بگن: "یه فکری به حال رفتارت بکن!"
این نصیحت خیلی با ارزشیه، ولی معمولا چه اتفاقی میفته؟ از یه گوش میره تو و از گوش دیگه میاد بیرون و فردا ما باز همون رفتار قبلی رو داریم.
ولی نکته  خیلی ظریف و قابل توجهی که وجود داره اینه که رفتار ما، واقعیت های اطرافمون رو عوض می کنه. ممکنه که توی ذهن همه بدبینی به عنوان واقعیت زندگی پذیرفته شده باشه، اما این ها به خاطر اینه که سیستم فعالیت شبکه ای مغزمون عادت به پیدا کردن چیزهای بد داره.
اگه سعی کنید رفتارتون رو به طور جدی عوض کنید - و با این کار واقعیت اطرافتون رو تغییر بدید - به نتایج متحیر کننده ای می رسید.


11)شکر کردن یه راه آسون برای خوشحال کردن خودتونه:
معلومه که این یکی رو تو مدرسه بهمون یاد دادن...خیلی زیـــــاد! احتمالا می گفتن قدر چیزهایی که دارید و بدونید و شکر گزار باشید، چون کار درست اینه...یا این  که کلا کاریه که باید انجام داد!
ولی حالا این جوری به قضیه نگاه کنید که یکی دو دقیقه وقت گذاشتن برای شکر کردن، خیلی راحت می تونه یه حال بد رو به یه حال خوب تبدیل کنه.
این کار می تونه برای خوشحال نگه داشتن روحیه تون، و تمرکز روی چیزهای خوبی که می خواین به دست بیارین کمکتون کنه.



12)خودت رو با کسی مقایسه نکن:
امان از این "من" درون که همیشه دنبال مقایسه کردنه! "آخ جون من یه دوچرخه  جدید خریدم!" احتمالا این جمله خوشحالتون می کنه، ولی بعدش فکر می کنید که "ای وای! دوچرخه ای که علیرضا گرفته که خیلی بهتــــــره!!" و این جوری میشه که حال خوبتون دووم زیادی نمیاره و باز حس می کنید از خودتون راضی نیستید. اگه دست از مقایسه کردن خودتون با دیگران برندارید، در واقع دارید به دنیا اجازه میدید که احساسی که نسبت به خودتون دارید رو کنترل کنه.
بهترین راه اینه که خودت رو با خودت مقایسه کنی. ببین چقدر از جایی که بودی فاصله گرفتی، چه چیزهایی به دست آوردی و چقدر رشد کردی. شاید خیلی کار هیجان انگیزی به نظر نرسه، اما در طولانی مدت کلی بهت قدرت و ثبات درونی میده!


13)80-90% اون چیزهایی که ازشون وحشت داریم، اتفاق نمیفتن!
این یکی خیلی مهمه! این ها فقط هیولاهایی هستن که ما تو ذهن خودمون ساختیم، و اگرهم اتفاق بیفتن، قطعا به اون دردناکی و وحشتناکی که فکر می کردیم نخواهند بود.
البته که حرف زدن از این کار همیشه آسونه، اما سعی کنید به خودتون یادآوری کنید که درصد خیلی کمی از ترس ها و وحشت های گذشته تون به واقعیت پیوستن...پس چرا فکر می کنید این بار با بقیه ی وقت ها فرق می کنه؟؟




14) هیچ چیزی رو خیـــــلی جدی نگیر:
خیلی راحت میشه درگیر مسائل شد. ولی اون احتمالات بدی که میدیم معمولا اتفاق نمیفتن و چیزی که الان براش نگرانیم و حرص می خورم به احتمال خیلی زیاد در سه سال بعد اصلا به یادمون نمیاد!
پس خودت، افکار، و احساساتت رو اونقدر جدی نگیر که اسباب شکنجه  خودت بشه. راحت باش و به چیزهای خوب زندگیت فکر کن.


15)همه چیز رو بنویس:
اگه مغزتون یه سطل پر سوراخه و هر چیزی که توش می ریزین یهو ناپدید میشه، پس خطر این که ایده های ناب و خوبی که به ذهنتون می رسه، خیلی راحت از ذهنتون پاک بشن، وجود داره. خودتون رو عادت بدید به اینکه افکار و اهدافتون رو بنویسید - همه چی رو! این طوری راحت تر می تونید روی چیزهایی که می خواید متمرکز بشید.



16)توی هر تجربه  بدی یه فرصت وجود داره:
توی هر شکست یا تجربه  تلخی، چیزهایی وجود داره که می تونی ازشون درس بگیری و برای رشد خودت استفاده کنی. شاید حتی بشه گفت که تجربه های منفی، چیزهای بیشتری برای یاد دادن نسبت به تجربه های موفقیت آمیز دارن. بعضی وقت ها، نکته ای که از یه تجربه ی بد یاد گرفته میشه، از توی ده ها تجربه  موفقیت آمیز در نمیاد!
پس هر بار که یه "تجربه  منفی" برات پیش اومد، از خودت بپرس: چه چیزی راجع به این شرایط می تونه خوب باشه؟ اون چیزی که من الان باید یاد بگیرم چیه؟
یه تجربه منفی می تونه باعث بشه چندین تجربه  مثبت برات اتفاق بیفتن.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد